بکتاشبکتاش، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

بکتاش

مسافرت بکتاش بدون باباش

1391/5/8 12:28
نویسنده : مامان بکتاش
149 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزیزمniniweblog.com

روز سه شنبه سوم مرداد ماه ١٣٩١ من و بکتاش عزیزم و مامان بزرگت و خاله و دوستای مامانت رفتیم کیش بهمون خیلی خوش گذشت علی رغم اینکه چون بابا کار داشت و نمی تونست بیاد و ما فکر می کردیم که بهمون خوش نمیگذره ولی خوش گذشت اولین کاری که توی مسافرت یاد گرفتی این بود که وقتی بهمون تغذیه بین راه رو دادن و ما آب میوه رو گذاشتیم دم دهن شما بعد از ی کمی ور رفتن یاد گرفتی که قشنگ با نی آبمیوه بخوری انقدر خوشگل خوردی این اولین مسافرت با هواپیمات بود قبل از این با هواپیما هیچ جا نرفته بودی وقتی هم که از زمین هواپیما بلند می شد کلی ذوق میکردی و رفتی بغل خاله و از پنجره بیرون و نگاه کردی

niniweblog.com

برات خیلی عجیب بود اینو از نگات میشد خوند

تا دو روز برات سوپ آورده بودم اما بعد از اون دیگه بهت سرلاک دادم اما بر عکس بچه های دیگه اصلا از سرلاک خوشت نمی یومد

niniweblog.com

و به زور بهت میدادیم بیشتر دوست داشتی از غذای ما بخوری ی شب که رفتیم پدیده شاندیز با موسیقی زنده

niniweblog.com

که خیلی خیلی بهمون خوش گذشت اونجا کلی ماهیچه خوردی

niniweblog.com

و برای خواننده ها دست میزدی و کیف میکردی بعدش شم آخر شب از خستگی توی راه غش کردی و خوابیدی

ی روز رفتیم کشتی شیشه ای با موسیقی زنده

niniweblog.com

از اونجا هم کلی خوشت اومده بود از شیشه که بیرون و نگاه میکردی انقدر ذوق میکردی گذاشتیمت روی شیشه کف قایق که از زیرش ماهی ها معلوم بودن انقدر محو اونا بودی اصلا بالارو نگاه نمی کردی

niniweblog.com

و میخواستی باهاشون بازی کنی و بگیریشون خیلی جالب بود

ی روز هم رفتیم دریا و کلی باهات بازی کردیم

niniweblog.com

و ماهی هایی که از بغلت رد میشدن و می خواستی بگیری اونارو که میدیدی کلی ذوق میکردی از ساعت ٨ صبح تا ٤ بعد از ظهر نخوابیده بودی جوری که وقتی بردمت تا دم دوش بشورمت توی بغلم خوابیدی

niniweblog.com

و منم که نمیتونستم به خاطر شوری آب همونجوری بزارمت به زور بیدارت کردم و بردمت زیر دوش بازم اونجا از خستگی خوابت برد خیلی خنده دار بودی همه بهت می خندیدن خیلی خیلی خوش گذشت

niniweblog.com

به غیر از این جا ها که رفتیم جاهای دیگه هم خیلی رفتیم و توی پاساژهارو هم خیلی گشتیم و شما هم همش توی کالسکه بودی

niniweblog.com

و خیلی خیلی پسر خوبی بودی و اصلا اذیتمون نکردی

موقع برگشت هم وقتی بابات با دسته گل اومده بود

niniweblog.com

niniweblog.com

فرودگاه دنبالون باباتو که دیدی سریع پریدی بغلشو و سرتو محکم چسبونده بودی به سینه بابایی و از بغلش پایین نمی یومدی

niniweblog.com

در کل خیلی خیلی بهمون خوش گذشت همه میگفتن اگه تو نبودی انقدر بهمون خوش نمیگذشت

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بکتاش می باشد