مسافرت بکتاش بدون باباش
سلام عزیزم
روز سه شنبه سوم مرداد ماه ١٣٩١ من و بکتاش عزیزم و مامان بزرگت و خاله و دوستای مامانت رفتیم کیش بهمون خیلی خوش گذشت علی رغم اینکه چون بابا کار داشت و نمی تونست بیاد و ما فکر می کردیم که بهمون خوش نمیگذره ولی خوش گذشت اولین کاری که توی مسافرت یاد گرفتی این بود که وقتی بهمون تغذیه بین راه رو دادن و ما آب میوه رو گذاشتیم دم دهن شما بعد از ی کمی ور رفتن یاد گرفتی که قشنگ با نی آبمیوه بخوری انقدر خوشگل خوردی این اولین مسافرت با هواپیمات بود قبل از این با هواپیما هیچ جا نرفته بودی وقتی هم که از زمین هواپیما بلند می شد کلی ذوق میکردی و رفتی بغل خاله و از پنجره بیرون و نگاه کردی
برات خیلی عجیب بود اینو از نگات میشد خوند
تا دو روز برات سوپ آورده بودم اما بعد از اون دیگه بهت سرلاک دادم اما بر عکس بچه های دیگه اصلا از سرلاک خوشت نمی یومد
و به زور بهت میدادیم بیشتر دوست داشتی از غذای ما بخوری ی شب که رفتیم پدیده شاندیز با موسیقی زنده
که خیلی خیلی بهمون خوش گذشت اونجا کلی ماهیچه خوردی
و برای خواننده ها دست میزدی و کیف میکردی بعدش شم آخر شب از خستگی توی راه غش کردی و خوابیدی
ی روز رفتیم کشتی شیشه ای با موسیقی زنده
از اونجا هم کلی خوشت اومده بود از شیشه که بیرون و نگاه میکردی انقدر ذوق میکردی گذاشتیمت روی شیشه کف قایق که از زیرش ماهی ها معلوم بودن انقدر محو اونا بودی اصلا بالارو نگاه نمی کردی
و میخواستی باهاشون بازی کنی و بگیریشون خیلی جالب بود
ی روز هم رفتیم دریا و کلی باهات بازی کردیم
و ماهی هایی که از بغلت رد میشدن و می خواستی بگیری اونارو که میدیدی کلی ذوق میکردی از ساعت ٨ صبح تا ٤ بعد از ظهر نخوابیده بودی جوری که وقتی بردمت تا دم دوش بشورمت توی بغلم خوابیدی
و منم که نمیتونستم به خاطر شوری آب همونجوری بزارمت به زور بیدارت کردم و بردمت زیر دوش بازم اونجا از خستگی خوابت برد خیلی خنده دار بودی همه بهت می خندیدن خیلی خیلی خوش گذشت
به غیر از این جا ها که رفتیم جاهای دیگه هم خیلی رفتیم و توی پاساژهارو هم خیلی گشتیم و شما هم همش توی کالسکه بودی
و خیلی خیلی پسر خوبی بودی و اصلا اذیتمون نکردی
موقع برگشت هم وقتی بابات با دسته گل اومده بود
فرودگاه دنبالون باباتو که دیدی سریع پریدی بغلشو و سرتو محکم چسبونده بودی به سینه بابایی و از بغلش پایین نمی یومدی
در کل خیلی خیلی بهمون خوش گذشت همه میگفتن اگه تو نبودی انقدر بهمون خوش نمیگذشت